به دنبال ترور شریف واقفی و صمدیه لباف، سازمان مجاهدین در سراشیبی سقوط افتاد. بهرام آرام در درگیری با پلیس کشته شد، بسیاری از اعضای سازمان توسط ساواک و پلیس دستگیر شدند. همان گونه که پیش از این ذکر شد، تقی شهرام بعد از فرار از زندان ساری، به دنبال کشته شدن رضا رضائی به همراه بهرام آرام و مجید شریف واقفی رهبری سه شاخه سازمان مجاهدین خلق را عهدهدار شدند.
از سال ۱۳۵۲، به دلیل مخالفت شریف واقفی با شهرام و آرام در موضوع اعلام علنی تغییرات ایدئولوژیک، شریف واقفی از کادر رهبری سازمان تصفیه و سپس ترور شد. علاوه بر ترور شریف واقفی سایر اتهامات شهرام عبارت بود از:
۱- شرکت در صدور فرمان قتل صمدیه لباف، محمد یقینی، علی میرزا جعفر علاف، محمدجواد پورسعیدی ، فرهاد صبا، فاطمه فرتوک زاده و … (هرچند سازمان مرگ فاطمه فرتوک زاده را خودکشی و شهادت محمدجواد پورسعیدی را به دلیل سل استخوانی توجیه می کرد)؛
۲- ایجاد تغییر ایدئولوژی و تمایلات مارکسیستی و چپ گونه به صورت علنی؛
۳- اعترافات افرادی مثل وحید افراخته و محمد طاهر رحیمی در رابطه با نقش مرکزی تقی شهرام در سازمان؛
۴- تبعید و یا به خارج فرستادن اعضای سازمان؛
۵- به کارگری فرستادن اعضای سازمان و خارج کردن آنها از گردونه جریانات سازمان؛
۶- ایجاد خانههای تیمی، سوءاستفاده از بیتالمال، تهیه اسلحه، همکاری با ساواک و…
درباره اتهام دوم شهرام، یعنی ایجاد جو مارکسیستی در سازمان، «وحید افراخته» در بخشی از اعترافات خود آورده است: «…پس از کشته شدن رضا رضائی، تقی شهرام عملاً رهبری گروه را به چنگ گرفت و کارها را قبضه کرد. عامل اصلی مارکسیست شدن گروه او بود؛ فردی مزدور و جاه طلب و به سختی به عیوب مردم حمله میکند … وی کوشش داشت به نحوی با فدائیها برخورد کند که رهبری آنها را نیز در دست بگیرد و دو گروه در یک پروسه طولانی یکی شوند؛ بسیار ضد مذهبی است».
- تکاپوی مجاهدین خلق و مسعود رجوی برای تبرئه تقی شهرام با فشار بر خانوادهی شریف واقفی
هنگامی که خبر دستگیری تقی شهرام به اطلاع خانواده شریف واقفی در اصفهان رسید، مسئولان امر از مادر مجید خواستند شکایتی علیه تقی شهرام تنظیم کرده و درخواست محاکمه وی را بنمایند. با ارسال شکایت علیه شهرام، سازمان مجاهدین به تکاپو افتاد و اعلام کرد دولت با دستگیری تقی شهرام در صدد خراب کردن وجههی مجاهدین است؛ لذا از خانواده شریف واقفی درخواست کردند تا از شکایت علیه شهرام انصراف داده و اظهار داشتند خودِ سازمان او را محاکمه خواهد کرد. در این زمان تقی شهرام با رجوی ملاقاتهای مخفیانه داشت. از این زمان، افراد گوناگون از سوی سازمان یا از سوی خانواده شهرام جهت گرفتن رضایت از خانواده شریف واقفی به دیدار آنها میرفتند و هر بار با جواب منفی روبرو میشدند.
سیدمصطفی شریف واقفی در این باره میگوید:
«ما [به اعضای سازمان مجاهدین] اظهار کردیم ما نیستیم که باید در این مورد رضایت بدهیم بلکه ملتی است که باید درباره ی مجید نظر بدهد. رضایت ما کافی نیست. حتی به ما گفتند که دادگاه گفته است: «اگر خانواده شریف واقفی رضایت بدهند ایشان از اعدام رهایی مییابد و تا یکی دو سال دیگر هم به هر حال این انقلاب دوامی نخواهد داشت …»
- مادر رضائیها تریبون مسعود رجوی؛ از اصرار برای رضایت خانواده شریف واقفی تا مرگ در قرارگاه فرانسه منافقین
«عزیز رضائی معروف به “مادر رضائیهای شهید!” چهار فرزند خود را تقدیم سازمان منافقین کرد و خودش نیز پس از خروج از کشور، به قرارگاه منافقین در فرانسه پیوست و تا لحظه مرگ به عنوان تیربون منافقین فعالیت داشت و با لقب مادر منافقین، به خاک سپرده شد. دختر کوچکش آذر به همراه سه برادر خود احمد، رضا و مهدی از اعضای ارشد سازمان منافقین بودند. هر سه پسر او طی ضربههای سالهای ۱۳۵۰ و ۱۳۵۱ و ۱۳۵۲ به سازمان مجاهدین خلق توسط ساواک کشته شدند. آذر از سنین نوجوانی فعالیتهای فرهنگی سازمان را در مدارس بر عهده گرفت. وی در سالهای ۱۳۵۳ و ۱۳۵۴ دو بار توسط ساواک دستگیر و سپس آزاد شد.
آذر رضایی در بهار سال ۱۳۵۹ با موسی خیابانی عضو مرکزیت سازمان مجاهدین خلق ازدواج کرد. در تاریخ ۱۹ بهمن ۱۳۶۰ بدنبال لو رفتن خانه تیمی زعفرانیه که آذر رضایی، موسی خیابانی و اشرف ربیعی همسر مسعود رجوی در آن سکونت داشتند، به همراه نوزده نفر دیگر از اعضای سازمان در یک درگیری توسط کمیته و سپاه پاسداران همگی کشته شدند.»
مسعود رجوی و مرکزیت سازمان، پس از ناکامی در رضایت خانواده شریف واقفی برای منصرف کردن آنها از شکایت خود علیه تقیشهرام در دادگاه انقلاب، مادر رضائیها را برای فشار به خانواده شریف واقفی روانه منزل آنها میکند.
در این باره «سیده مریم شریف واقفی» میگوید: «مادر رضائیها را به خانهی ما آوردند و اظهار کردند به پاس احترام این مادر از شکایت علیه شهرام منصرف شوید. ما از دیدن این صحنه به کلی مات و مبهوت شده بودیم. من خطاب به مادر رضائیها گفتم: این کار شما چه معنی میدهد؟ آیا مسئولان سازمان و هواداران شما از این عمل شما اطلاع دارند؟ آیا بر این کار شما چه نامی میتوان گذاشت جز عمل منافقانه؟ در این لحظه برادرم مهندس سید مرتضی خطاب به مادر رضائیها چنین گفت: مادر حواست را جمع کن فریب اینها را نخور، تو چند فرزند شهید دادهای. شایسته نیست تا بدین حد شخصیت خود را فراموش کنی و به صورت مهرهای بیاراده در دست افراد فرصت طلب درآیی. ولی او که غرق در ذهنیات تلقینی خود بود از سخنان ما آشفته شد و با دست خالی مراجعت کرد».
مریم شریف واقفی همچنین عنوان میکند:«زمانی که مادر شهید رضائیها به خانهی ما آمده بود که رضایت بگیرد، من آن موقع نواری از صحبتهای ایشان پُر کردم بدون اینکه متوجه شود و توی دادگاه نوار صحبتهای ایشان را گذاشتم روی میز دادگاه، اما مسئولان سازمان دست بردار نبودند؛ حتی برای جلب رضایت ما هنگام ازدواج موسی خیابانی با خواهر رضائیها از ما هم دعوت کردند، اما ما نپذیرفتیم».
- مسعود رجوی، قوت قلب تقی شهرام برای آزادی!
تقی شهرام با خانوادهی شریف واقفی چند ساعت صحبت کرده بود؛ بدین صورت که شهید لاجوردی و شهید کچوئی از خانوادهی شریف واقفی برای دو جلسه صحبت با تقی شهرام آنها را دعوت کردند.
سیده مهین شریف واقفی درباره دیدار آنها با تقی شهرام میگوید: «تقی شهرام در آن [تقریباً] دو ساعت توی زندان با ما صحبت کرد. [در آن زمان] حکم اعدام او را اعلام نکرده بودند و [دادگاه] وارد شور شده بودند که ما رفتیم و او را دیدیم … او میگفت: که مرا نمیکشند، بچهها گفتند که نمیگذاریم تو را بکشند. سیزده ماه است که میخواهند مرا بکشند اما نمیکشند … ولی برادرم و خواهرم خیلی به او گفتند که بیا حرف بزن، بیا حقایق را بگو، … اگر از تلویزیون اعلام کردی ما نمی گذاریم تو را اعدام بکنند؛ کمی به فکر فرو میرفت، ولی بعد میگفت: نه … رجوی به او قوت قلب داده بود که ما نمیگذاریم تو را اعدام کنند … کمی تردید داشت … مرحوم کچوئی گفت چون خبرنگار راه نمیدهند … یک نوار داده بودند … آقای کچوئی آمدند داخل سلول و گوشی تلفن را یواشکی پشت سر خواهرم گذاشتند زمین، تلفن داشت دم دستش … صحبتهای ایشان حتماً روی آن نوار ضبط است و حتماً باید در زندان باشد؛ دو تا نوار ۹۰ دقیقهای فکر میکنم. چون گهگاهی صدا میکردند و به تمام شدن نوار به عناوین مختلف که تلفن کار دارد و یا بچه شیر میخواهد، به هر صورتی که من بتوانم از سلول ایشان بروم بیرون و نوار را عوض میکردند … تقی شهرام فهمیده بود ما از مادر رضائیها نوار پُر کرده بودیم؛ برای همین دائم سؤال میپرسید نوار همراهتان ندارید؟ چه کسی نواری را از عزیز [مادر رضائیها] پُر کرده؟ شما کار خیلی بدی کردید چرا حرف عزیز را زدید و …
به هر حال رجوی با او صحبت کرده بود که در زندان چیزی را بازگو نکن چون ما بیرون مشغول رایزنی هستیم تا تو را آزاد کنیم … او می خواست بگوید که من [شهرام] کارهای نبودم؛ درست است که سرپرست شاخهی نظامی در این تشکیلات بودم، اما من قاتل اصلی نبودم.»
- جلسات دادگاهی که هیچگاه به نتیجه نرسید!
محمدتقی شهرام در خیابان دستگیر و زندانی شد و در دادگاه انقلاب اسلامی به اتهام عامل اصلی و طراح ترور شریف واقفی، صمدیه لباف و … محاکمه شد. شهرام در اولین جلسهی محاکمهی خود در رابطه با این سؤال که علاوه بر صدور دستور قتل شریف واقفی و صمدیه لباف دستور قتل چه افراد دیگری را صادر نموده است میگوید: «مسئله در مورد من فقط شریف واقفی و صمدیه لباف هستند و بقیه اتهامات دروغ است».
وی بعد از اشاره به جزئیات ترور شریف واقفی و مجروح شدن صمدیه لباف، از شرکت در دادگاه خودداری کرد و دلایل عدم شرکت خود را طی دو نامه کتبی به آقایان عبدالمجید معادیخواه و قدوسی چنین اعلام میکند:
۱- عدم موافقت دادگاه با حضور وکلای من (دکتر اسماعیل زاده ـ رضا متین نژاد) که آماده دفاع از من بودند و در دادگاه هستند؛
۲- درباره مسائل سیاسی درون تشکیلاتی، دادگاه انقلاب صلاحیت ندارد و باید دادگاه سیاسی که تشکیل آن در قانون اساسی پیشنهاد شده آورده شود.
شهرام اعلام کرد این دادگاه تحمیلی است و زمانیکه وکیل برای او تعیین کنند در محاکمه حاضر می شود. به دنبال این اظهارات و برای آنکه پروندهی شهرام ناقص نمانده باشد، گروهی از اعضای پیشین سازمان مجاهدین و اعضای سابق بخش منشعب از این سازمان، طی اطلاعیهای از مورخ ۲۵/۴/۵۹، وجود نامهای را از همسر شریف واقفی تأیید نمودند و آنرا طی قسمتهایی از گفتههای مجید شریف واقفی و مرتضی صمدیه لباف، که در پروندهها و آرشیو سازمان بود، بدین مضمون در اختیار حجت الاسلام معادیخواه، رئیس دادگاه وقت قرار دادند.
نامهنگاریهای مجاهدین خلق برای فشار به دادگاه تقی شهرام:
- اطلاعیه شماره ۱ (این اطلاعیه در ۲۵/۴/۵۹ صادر شد)
- اظهارات تقی شهرام در زندان اوین در مقابل پرسشهای خبرنگاران حاکی از این است که رفیق نیاز به اسناد و مدارک درون سازمانی دارد. ما ضمن اینکه به همراه سایر رفقای بخش منشعب میکوشیم اسناد و مدارک لازم را از بایگانیها و آرشیوها جمعآوری و آماده نمائیم اعلام میداریم؛ همانطور که رفیق شهرام اظهار داشته، نامهای از همسرش در این رابطه وجود دارد که همسر شریف واقفی به تشکیلات میگوید: «من خیانت کار هستم و مرا باید اعدام کنند.» این نامه مدت چند ماه بعد از اینکه نویسندهی نامه و شهید مجید شریف واقفی در خفا دست به اقداماتی علیه انضباط و موازین تشکیلاتی میزنند نگاهداشته شده (جالب توجه است که خود اینها شریف واقفی را شهید اعلام میکنند) از یک سو خود شریف واقفی گفته من خائن هستم مرا اعدام کنید و از این طرف هم میگویند مجید شریف واقفی شهید شده و بعد در همان جزواتشان هم حتی کسانی که مجید شریف واقفی را اعدام میکنند به نام اپورتونیست و خائن و تفرقه افکن میخوانند و اعدامش را یک عمل ضد انقلابی معرفی میکنند. این کوسه و ریش پهن را چگونه باید با همدیگر جمع کرد و قضاوتش با هم است. این نامه به خوبی گواه است که چه مقرراتی در یک سازمان چریکی در یک شرایط جنگ رودررو با دشمن تا به دندان مسلح جریان دارد و چگونه رفقایی که چنین مقرراتی را منع میکنند خود مجازات سنگین را میکشند. این نامه از جمله اسناد و مدارکی است که به خوبی میتواند چهره کسانی را که میکوشند جریان شهادت تأسف بار مجید شریف واقفی که معلول منشأ طبقاتی نیروهای انقلابی، شرایط خفقان و دیکتاتوری خشونت با پلیس و وضعیت جنگی سازمان انضباط و مقررات ناشی از آن، جوانی و بیتجربگی جنبش در حل معضلات ایدئولوژی، سیاسی سازمانی میباشد و در مجموع در جریان یک مبارزهی سهمگین فداکارانه و خونبار علیه رژیم شاه خائن و اربابان امپریالیستش روی داده است را به عنوان یک حادثهی جنایی افشا میکنند. نامهی مورد بحث در آرشیوها و بایگانیهای بخش منشعب از مجاهدین موجود است؛ ما در صدد هستیم به کمک سایر رفقا آنرا از میان انبوه مدارک و اسناد موجود در بایگانیها استخراج نمائیم. بدیهی است در صورتی که دادگاهی با مشخصاتی که ذکر کردیم تشکیل شود، این نامه و سایر اسناد و مدارک را ارائه خواهیم داد. حتی اگر در همین محاکمهی رسوایی که جریان دارد به وکیل منتخب رفیق شهرام اجازهی ملاقات با شهرام و بررسی و مطالعه پرونده وی داده شود، ما نامه را به همراه سایر اسناد و مدارک در اختیار وکیل منتخب وی قرار خواهیم داد. «گروهی از اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق و اعضای سابق بخش منشعب از این سازمان ۲۵/۴/۵۹»
- در بولتن شماره ۱۶۶۷ سازمان مجاهدین، دو نامه از محمدتقی شهرام وجود دارد که آنها را از زندان جمهوری اسلامی نوشته است و از سوی گروهی از زندانیان سیاسی رژیم شاه مورخه ۱۴/۸/۱۳۵۸ و ۱۱/۱۲/۱۳۵۸ خطاب به دادستان کل انقلاب اسلامی انتشار یافته است.
در نامه اول، تقی شهرام خطاب به دادستان کل انقلاب اسلامی به ترسیم مختصری از سیمای زندگی انقلابیاش و افشای کسانی که در پشت پرونده وی توطئهگری و اتهامتراشی کردهاند پرداخته و به تفصیل عدم صلاحیت دادگاههای انقلاب اسلامی را توضیح داده است.
نامه دوم را برای رسیدگی به پرونده خود مطرح نموده است … حاوی اعتراض شهرام به اطلاعیه مورخ ۴ دادستانی کل انقلاب آقای قدوسی و افشای اتهاماتی که بِدو نسبت داده شده. وی مینویسد: «در اطلاعیه دادستانی مورخه (۱۴ اسفند)، صحبت از رابطه اینجانب با قتل آقایان، صمدیه لباف و شریف واقفی شده است، باید به اطلاع برسانم که الف: هیچگونه رابطه یا خصومت شخصی بین اینجانب و شریف واقفی و یا صمدیه لباف وجود نداشته است که موجب چنین رابطه خاص و ویژهای با قتل آنها شده باشد. همه میدانند که این واقعه مربوط به اختلافات درونی یک سازمان انقلابی در آن سالهای سیاه خفقان و در جریان مبارزهای حاد و خونین با دشمن بوده است؛ مسئلهای است مربوط به کل یک تشکیلات انقلابی و … ب: باز هم همه میدانند که صمدیه لباف علیرغم اینکه با همان واقعهی فوقالذکر مربوط میباشد، اما به دستور ساواک و قضات دادگاه نظامی شاه به قتل رسیده است. ج: نگاهی به پروندههای موجود در مورد تشکیلات ما در دادستانی ارتش و ساواک، روشن میکند که عدهای از صادقترین رفقای ما، مانند رفیق محسن خاموشی، رفیق منیژه اشرف زاده کرمانی و … درست به بهانه شرکت در چنین ماجرای درون تشکیلاتی و به عنوان قاتلین شریف واقفی در دادگاههای نظامی به اعدام محکوم شده و تیرباران شدند.
بدین ترتیب، شهرام در دومین جلسه دادگاه شرکت نکرد و به پیروی از او خانوادهاش نیز در دادگاه شرکت نکردند. خواهر شهرام در این باره نامهای دال بر بیطرف نبودن قاضی [حجتالاسلام معادیخواه] نوشت که چون ایشان عضو حزب جمهوری اسلامی هستند پس بیطرف نمیباشند؛ سپس دادگاه را ترک کرد.
معادیخواه بعد از قرائت این نامه در دادگاه اعلام کردند: خانواده شهرام بیطرفی را با بیمسئولیتی اشتباه گرفتهاند. دادگاه انقلاب یک طرفش انقلاب اسلامی است وهیچ قاضی شرعی نمیتوان پیدا کرد که در دادگاه انقلاب علاقهمند به انقلاب اسلامی نباشد.
بدین ترتیب دادگاه انقلاب بدون حضور شهرام به اتهامات وی رسیدگی کرد. نمایندهی دادستان وقت توضیح میدهد که شهرام در ص ۲۲ پروندهاش ادعا کرده است: از آنجا که موارد اتهام به مناسبات و قضایای درون تشکیلات بر میگردد (منظور سازمان مجاهدین و سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر است) لذا دفاع از آنها در حیطه اجازه و اختیار اینجانب نیست.
در سومین جلسه دادگاه شهرام، جزئیات تازهای از تصفیه کادرهای مسلمان در سازمان مجاهدین خلق افشا شد؛ از جمله صحبتهای احمد احمد همسر فاطمه فرتوک زاده درباره نحوه عضویت همسرش در سازمان، نحوه اجاره کردن خانههای تیمی، ترور علی میرزا جعفر علاف … همچنین امیر سعیدی برادر جواد سعیدی ضمن افشاگری علیه سازمان میگوید:
«برادرم در سال ۱۳۵۲ متوجه انحراف و مارکسیست بودن سازمان میشود و به رهبران این سازمان نیز تذکرات و هشدارهایی میدهد … »
در پایان سومین جلسه دادگاه تقی شهرام، حجتالاسلام معادیخواه خواستار پخش دادگاه شهرام از تلویزیون شد. در ادامه محاکمه غیابی شهرام روشن میشود که حسن توسلی از اعضای سازمان نیز در سال ۱۳۵۵ به دستور کادر رهبری تصفیه شده و به قتل رسیده است.
سرانجام تقی شهرام به همراه عدهای از مجاهدین و ضد انقلابیون در سحرگاه روز ۲ مرداد ۱۳۵۹ به جرم ترور مجید شریف واقفی، میرزا جعفر علاف، جواد سعیدی و زخمی کردن صمدیه لباف و به دنبال آن مرگ وی، اعدام شد.
سابقه عوض شدن جای شهید و جلاد
سابقه تعویض جای شهید و جلاد، تنها در انتخابات دههی ۹۰ رخ نداد. از همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی و توسط نفوذ مجاهدین خلق و نهضت آزادی و با تحریف واقعیات تاریخی، نام جلادهایی بر سردرب کوچهها و خیابانها و مراکز این کشور که آغشته به خون هزاران شهید توسط این گروهک تروریستی است همچون زخمی خودنمایی میکند.
تنها به عنوان چند نمونه مثالهایی ذکر میشود: بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نام دانشگاه تبریز و دانشکده کشاورزی خارج از تهران به «حنیف نژاد» تغییر یافت و کلینیک مرکزی قلب تهران به بیمارستان قلب مهدی رضائی و دانشگاه آریامهر به دانشگاه صنعتی شریف تغییر نام یافتند. همچنین در تکیهی شهدای اصفهان برای او [شهید! شریف واقفی] سنگِ یادبودی قرار دادند. برخی از هنرمندان اشعاری در وصف او سرودهاند. بسیاری از روزنامهها و جراید تا امروز سالگرد ترور او را گرامی داشتهاند و به مناسبت ترور وی تقویمهایی نیز منتشر شده است.