خلق نیوز: شورای شهر تهران که علیرغم فشارهای متعدد خانواده شهدا و فعالان مجازی، پس از یکسال تغییر نام خیابان شهدای سازمان آب به خیابان مهندس بازرگان(پدر منافقین) را تصویب کرد، رویای خدمت به نهضت آزادی و منافقین، این فرزندان عزیز مهندس بازرگان را با مخالفت فرمانداری تهران، بر باد رفته دید.
فرمانداری تهران با توجه به فشارهای رسانهای، نامههای خانوادهی شهدا و حواشی سخنرانی و توییت حمایتی مریم رجوی در حمایت از مهندس بازرگان، مصوبه شورای شهر تهران را باطل کرد تا برای همیشه رویای خیابان بازرگان ، زیرآوار خیانتهای نهضت آزادی و منافقین، دفن شود.
مهندس بازرگان در سال ۱۳۷۲ طی مصاحبهای با مجله کیان، در اظهاراتی موهن، ملت ایران را خسرالدنیا و الآخره معرفی کرد. وی گفت:
«با داعیه تداوم رسالت، همگی شاهد «و رأیت الناس یخرجون من دین الله افواجا» هستیم … ملت ایران و بسیاری از مسلمانان جهان حالت خسرالدنیا و الآخره را پیدا کردند ؛ هم گرفتار رنجهای شدید دنیا از جهات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و نظامی هستند و هم ایمان محکم به خدا و آخرت و امید نجات و سعادت ابدی را از دست داده اند»
چندی بعد، مقام معظم رهبری با موضع گیری در برابر این اظهارات بازرگان، خود او را خسرالدنیا والاخره مینامند:
«هدف تهاجم فرهنگی دشمن این است که ذهن مردم را عوض کند ؛ از راه اسلام منصرف نماید و از مبارزه نا امید سازد. آن آقایی که خودش ـ به حسب آنچه که ما میبینیم ـ خسرالدنیا و الآخره است، برمی دارد مینویسد که ملت ایران خسرالدنیا و الآخره شدند. چرا ؟ چون با آمریکا جنگیدند ؛ مقصودش این است ! این، خسرالدنیا و الآخره بودن است ؟! ملت ایران که توانست خود را از ذلت وابستگی نجات دهد، توانست خود را از ذلت و ننگ ارتباط و اتصال با رژیم منحوس دست نشانده فاسد پهلوی و ارتباط با آمریکا نجات دهد و اینطور شجاعت و شهامت و سربلندی در دنیا از خود به نمایش بگذارد و در جاده آزادگی گام نهد، خسرالدنیا و الآخره است ؟! این جوانان ما، این خانوادههای مؤمن ما، این زن و مرد دلباخته دین و عاشق راه خدا، خسرالدنیا و الآخرهاند ؟! خودشان خسرالدنیا و الآخره هستند ! کسی که این را میگوید [مهندس بازرگان] حقیقتا خسرالدنیا و الآخره است. نه دنیا دارند، نه آخرت. دنیا شان، دنیای نکبت، آخرتشان هم بلاشک، قهر و عذاب الهی است» .
مقام معظم رهبری در خطبههای نماز جمعه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۷۹ نیز فرمودند:
«یک عده از اول انقلاب، بلکه پیش از انقلاب، نشان دادند که به اداره ی کشور بر طبق احکام اسلام از بن دندان عقیدهای ندارند. آنها اسم اسلام را میخواهند و اسم اسلام را دوست میدارند. دشمن اسلام به آن معنا هم نیستند ؛ اما مطلقاً اعتقادی به فقه اسلامی، به احکام اسلامی و به حاکمیت اسلامی ندارند، معتقد به همان روشهای فردی اند. اوایل انقلاب هم یک عده از همین ها توانستند امور را قبضه کنند و در دست بگیرند. اگر امام به داد این انقلاب نمیرسید، همین آقایان انقلاب و کشور را به دامن آمریکا برمی گرداندند. اینها هم دم از اصلاح میزنند. گاهی دم از اسلام میزنند، اما در کنار کسانی قرار میگیرند که شعار ضدیت با حکومت اسلامی، شعار سکولاریزم و حکومت منهای دین و حکومت غیر دینی و حکومت ضد دینی و لاییسم را میدهند ! پیداست که اینها نفوذی اند، اینها جزو آن دستهای نیستند که ارزش ها را قبول دارند و معتقد به تحولند، نه، اینها نفوذی اند، اینها بیگانه و غریبه اند».